رازهاي رسيدن به موفقيت :
راز اول- جهان بر پايه تبادل ارزش ها بنا شده است :
اين اولين راز بنيادي موفقيت است که اغلب مردم آنرا فراموش مي کنند و به آن توجهي ندارند. اکثر افراد به موفقيتهاي بزرگي در زندگي نزديک مي شوند و اين موفقيتها براي آنها دست يافتني است؛ ولي هيچوقت خود را با انرژي که اطرافشان را فرا گرفته وفق نمي دهند و هماهنگ نمي کنند. همه چيز در جهان مبتني بر قانون تبادل ارزش براي ارزش است.
اما اين قانون يک ترازوي نا متعادل است. به اين معنا که اگر شما بهاي چيزي را بپردازيد ، چندين برابر از آن نتيجه مي گيريد. وقتي شما بذر خوبي را مي کاريد، چندين برابر خوبي به شما باز خواهد گشت. در ازاي عشقي که شما مي ورزيد و کارهاي خوبي که انجام مي دهيد و به هر نسبتي که تلاش کنيد، نتيجه اش را خواهيد برد. همچنين زمانيکه از منزل بيرون مي رويد و در مسيرتان يک عمل خيرخواهانه انجام مي دهيد و بذر محبت را در دل شخص نيازمندي مي کاريد، چندين برابر موفقيت در مسير زندگي به سوي شما سرازير مي شود.
راز دوم- پنير مجاني فقط در تله موش پيدا مي شود!! :
اين نکته نشان مي دهد که من خيلي گستاخ هستم. اما در واقع جمله اي بسيار مختصر و مفيد است و نتيجه عميقي بر چگونگي اداره کردن قوانين موفقيت دارد. شما با بردن يک بليط بخت آزمائي، رسيدن ارث و يا پيدا کردن يک چاه نفت در حياط خانه خود ثروتمند نخواهيد شد. اين اتفاقات ممکن است براي افرادي پيش بيايد و آنها را به ثروتي موقتي برساند.اما اينگونه ثروتها براي شما ماندگار نخواهند بود. شما نمي توانيد موفقيت واقعي را بدون تلاش و بي آنکه بهايي برايش بپردازيد، به دست آوريد. هميشه بهايي براي پرداختن وجود دارد ؛ يک تبادل عادلانه بين ارزشها که در راز اول در مورد آن بحث کرديم. شواهد چندين و چند بار نشان داده که اغلب افراد فقير کساني بودند که ثروتي عظيم و باد آورده (مثلاً در يک لاتاري) به دست آورده بودند و چندين سال بعد ورشکست و بدبخت شدند. ما درباره افرادي صحبت مي کنيم که 10، 20 و يا حتي 40 ميليون دلار برنده شده، پول خود را دريافت کرده بودند، ولي نمي دانستند از آن ثروت چگونه استفاده کنند؛ چون هيچگونه آگاهي در مورد قوانين موفقيت نداشتند. بنابراين بعد از مدتي پولي برايشان باقي نماند و عناصر ديگر موفقيت هيچگاه در زندگي آنها پديدار نشد. هيچ چيزي رايگان به دست نمي آيد. به طور مثال: اگر فروشنده اي به طور اشتباه مبلغ 5 دلار به شما اضافه بدهد و شما آن مبلغ را به او باز نگردانيد، يا راهي پيدا کنيد که بخواهيد بدون پرداخت هزينه اي با سيم کشي از جايي صاحب تلويزيون کابلي شويد يا اينکه بخواهيد بدون پرداخت هيچگونه وجهي روزنامه اي را بخوانيد و آن را سر جايش بگذاريد و ... ، طبعاً سزاي اين اعمالتان را خواهيد ديد و مطمئن باشيد که روزي بايد تاوان اينها را بپردازيد. افراد موفق هرگز به دنبال هيچ چيز رايگاني نيستند. آنها هميشه از پرداختن بهاي هر چيزي لذت مي برند و خشنود و راضي هستند.
راز سوم- افراد موفق اشخاصي افراطي در دين نيستند :
افراد موفق با اينکه اشخاصي به شدت متدين نيستند اما عميقاً انسانهايي با طرز تفکر معنوي و روحاني هستند. آ نها اين نکته را درک کرده اند که تحميل کردن عقايدشان به ديگران، آنها را از اصل و نهاد خويش (يعني ذات مقدس الهي) دور مي کند. سادگي زيبايي در جاده موفقيت وجود دارد: از خيال و تصور به واقعيت و ظهور. موفقيت واقعي شامل همه مي شود و انحصاري و مخصوص يک شخص يا يک قشر خاص نيست.
راز چهارم - ثروت براي شما به صورت تصادفي پيش نمي آيد! شما بايد آن را به دست آوريد :
شما تنها با خواندن زند گينامه افرادي که از فرصتهاي خويش استفاده کردند و به موفقيت رسيدند، موفق نمي شويد. اين نکته همانند آن است که ارثي بزرگ به شما رسيده باشد و يا پول زيادي در شرط بندي مسابقه اسب دواني برنده شده باشيد، که ثروتهايي بادآورده هستند. اما ثروت واقعي ( ازهمان نوعي که هميشه باقي مي ماند) يعني همان ثروتي که از نتيجه کاري که زحمت زيادي برايش کشيده ايد، به دست مي آيد. شما در فکر و ذهن خود مي خواهيد فردي ثروتمند شويد. پس بايد آنرا از سطح فکري و ذهني(سطح خيال) به سطح فيزيکي(واقعيت) برسانيد و اين راه به کمک گروهي از افراد (آنهايي که قبلاً در زندگي به موفقيت رسيده اند) انجام پذير است که مي توانند تجربه هاي خودشان را در اختيار شما قرار دهند تا شما نيز بتوانيد موفقيت را به سوي خود جذب کنيد.
راز پنجم - شما با کلامتان موفقيت را براي خود به وجود مي آوريد!
من هميشه متحير مي شوم زمانيکه مي بينم افراد به چيزهاي منفي فکر مي کنند. دوستي با من تماس گرفت و گفت: " با کاميون به يک درخت بر خورد کردم " البته من تعجب نکردم. زيرا او قبلاً به من گفته بود: "هميشه زماني که قراراست اتفاق خوبي برايم پيش بيايد، اتفاقات بدي رخ مي دهد که من را از رسيدن به آن عقب مي اندازد". مطمئناً هم که بايد ا تفاق بيافتد! زمانيکه او در ذهن نيمه هشيارش بر اين باور بوده، اين باور وعقيده که در ناحيه ذهني وجود دارد جاي خود را با ناحيه فيزيکي عوض مي کند و اتفاق به وقوع مي پيوندد. فکر کنيد چندين مرتبه اتفاق خوبي افتاده و افراد جملاتي شبيه به اين گفته اند: "نمي توانم باور کنم، من هيچ وقت چيزي برنده نشده ام، من اصلاً شا نس ندارم و .... " بعد زمانيکه اتفاق بد و نا گواري براي آنها پيش مي آيد ، بشقاب را به زمين مي اندازد، اشياء را به اين طرف و آن طرف پرتاب مي کنند و يا مي ايستند و فرياد مي زنند و مي گويند :" من مي دا نستم که اين اتفاق برايم پيش مي آيد". من شنيده ام که مردم جملاتي نظير اين نيز مي گويند: "من هر زمستان حداقل سه بار سرما مي خورم". من نيز قبلاً مي گفتم: "تقريباً سالي يک بار ضرر مي کنم" و البته اين اتفاق هم برايم پيش مي آمد؛ تا زمانيکه اين جمله را قطع کردم. از آن موقع تاکنون بيشتر از9 سال است که چنين اتفاقي برايم پيش نيامده است. برخي از مردم فکر مي کنند که اين يک روش خوب و مؤدبانه است که ازطريق نسبت دادن جملاتي تحقيرآميز به خود، خودشان را انسانهايي شايسته نشان دهند. جملاتي نظير: پول براي من بي ارزش است، اين زند گي که اکنون دارم حتي برايم زياد هم هست و ... . اين جملات شما را فقط نزد افراد شکست خورده عزيز خواهد کرد. اما بر زبان آوردن اينگونه الفاظ نه تنها موفقيت را از شما دور مي کند، بلکه همان چيزهايي را که گفته بوديد، واقعاً برايتان رخ خواهد داد. شما مي توانيد با به کارگيري کلمات مثبت، خصوصاً در جملاتي که هنگام صحبت کردن از آنها استفاده مي کنيد به موفقيت برسيد. اگر شما مي خواهيد موفقيت خود را به وسيله کلماتي که با آنها صحبت مي کنيد تعيين کنيد، چرا از جملاتي شبيه به اين جمله مثبت استفاده نکنيد:
"پول به سمت من جذب مي شود مثل يک آهنربا!"